اين روزها انگار باد به گوش آدمها مى رساند ، که چقدر تنهايم ؛ عجيب است همه مى خواهند دوستان خلوتشان را ، با من قسمت کنند ! حتما چشمهايم هر صبح ، به راحتى باران ديشب را ، لو مى دهد
امشب دیگر سکوت را بشکن٬ يگانه ام! ببین این منم٬ این منم که به کلبه عشقمان بازگشته ام! جای تو خالی است
هميشه غمگين ترين و رنجورترين لحظات انسان توسط كسي ساخته مي شود كه شيرين ترين و شاد ترين لحظات را براي او ساخته است
من براي سال ها مينويسم ...... سال ها بعد كه چشمان تو عاشق ميشوند....... افسوس كه قصه ي مادربزرگ درست بود...... هميشه يكي بود يكي نبود
اگر حلقه عشق از طلاست ، حلقه دوست از وفاست
فا داری را بايد از نيلوفری آموخت که به دور هر شاخه ای میپيچد در آغوشش ميميرد
زندگي گفت که آخر چه بود حاصل من؟ عشق فرمود تا چه گويد دل من,عقل ناليد کجا حل شود مشکل من , مرگ خنديد در خانه ي ويرانه ي من هيچ كس لياقت اشكهاي تو را ندارد وكسي كه چنين ارزشي دارد باعث اشك ريختن تو نميشود..
ازکسي که دوستش داري ساده دست نکش شايد ديگه هيچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشي از کسي هم که دوستت داره بي تفاوت عبورنکن چون شايد هيچ وقت هيچ کس تورو مثل اون دوست نداشته باشه
محبت از درخت آموز که حتي سايه از هيزم شکن هم بر نمي دارد
زندگي دفتري از خاطرهاست... يک نفر در دل شب، يک نفر در دل خاک... يک نفر همدم خو شبختي هاست،يک نفر همسفر سختي هاست، چشم تا باز کنيم عمرمان مي گذرد... ما همه مسافريم
پلکهایم توان دزدیدن نگاهت را ندارد چشمهایم شرمسار از حضورت خیره به پاهایم که در لرزش دیدارت منتظر سقوط هستند و من ترکیبی از این اجزا دل به سلامت دادم سلام!
مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان كرديم
انواع قهوه : 1- شيرين مثل چشات2 - رقيق مثل قلبت3- تلخ مثل دوريت
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگي است / ورنه با يک استخوان صد سگ رفيقت مي شوند
خداوندا! اگر بخواهم آنچه در ذهن دارم با تو بگويم، هزاران جلد کتاب مي شود ولي آنچه در دل دارم يک جمله بيش نيست: دوستت دارم
اگر تنهاترین تنهایان شوم ، باز هم خدا هست ، او جانشین تمام نداشتههای من است
شاید زندگی آن جشنی نباشد که آرزویش را داشتی اما حال که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص
من نميگوييم هرگز نبايد در نگاه اول عاشق شد اما اعتقاد دارم بايد براي بار دوم هم نگاه کرد (ويکتور هوگو)
شب براي چيدن ستاره هاي قلبت خواهم آمد .بيدار باش من با سبدي پر از بوسه مي آيم و آن را قبل از چيدن روي گونه هايت ميکارم تا بداني اي خوبم دوستت دارم
هرگاه دلت هوايم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببين که همچون دل من در هوايت مي تپند
آرزويم اينست ... نتراود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زياد... نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز... و به اندازه هر روز تو عاشق باشي عاشق آنکه تو را مي خواهد و به لبخند تو از خويش رها مي گردد و تو را دوست بدارد به همان اندازه
چه دل است اين دل من؟
كه زيك لرزش اشك
بر رخ رهگذري
يا ز ناليدن مادر به فراق پسري
دل من مي شكند
چه كنم دلم از سنگ كه نيست
گريه در خلوت دل ننگ كه نيست
هر كجا اشك يتيمي رنجور
مي چكد بر سر مژگان سياه
هر كجا چشم زني غمزده با ياد پسر مانده به راه
در مزاري كه زني ناله كند در عزاي پسرش
يا يتيمي كه كند گريه به سوگ پدرش
جانم آيد به خروش
ور ببينم پر خونين كبوتر را
يا يكي بچه گنجشك كه بشكسته پرش
دل من مي شكند